سال ها گذشت ولی انگار همین امسال بود. دست به دست هم داده بودیم و

از شب گذشته بود و با همسر و فرزندم و مادر همسر در صحن مطهر مسجد النبی ذکر می گفتیم

و قدم می زدیم و با خنکی شبانه آسمان مدینه نفس را به پاکی و آرامش دعوت می کردیم.

که لحظه ایی نوزادی توجه من را به خودش جلب کرد و از خانواده فاصله گرفتم و دقیقا

چهار دست و پا مثل خودش زانو زدم و به سمت اش٫ شروع کردم به رفتن ٫ در جعبه جادویی

 ثبت شد این عکس رو بسیار ٫بسیار دوست دارم و هر وقت می بینمش قطره های مرواید امانم نمی دهد.

 

عید مبعث بر شما مبارک باد