قطار زندگي
تاريكي و روشنايي
در قطار زندگي ،
پنجره هاي كوچك موقعيتي هستد.
تا روشنايي بيرون را بهتر ببينيم .
و روشنايي بيرون تمام توجه را خواهد گرفت تا تاريكي درون ديده نشود.

تاريكي و روشنايي
در قطار زندگي ،
پنجره هاي كوچك موقعيتي هستد.
تا روشنايي بيرون را بهتر ببينيم .
و روشنايي بيرون تمام توجه را خواهد گرفت تا تاريكي درون ديده نشود.

" آفتاب مهتاب دو برادر "
دو نفر پشت به پشت هم میدهند و دستهایشان را در هم قفل میکنند.
سپس به نوبت کمی خم شده و همبازی را چند سانتیمتر از زمین بلند میکنند.
هنگام بازی این شعر خوانده میشود:
آفتاب مهتاب چه رنگه؟ چقدر هر دو قشنگه

بوستان باغ ایرانی خیابان شیخ بهایی است
وقتی در کوچه پس کوچه های ده ونک حرکت می کنید باغهای بسیار زیبایی را خواهید دید
تا به بوستان باغ ایرانی به این زیبایی برسید.
برای دیدن ادامه عکس ها کلیک کنید
در اتاق یکی از مدیران فناوری ـ
در صفحه ساعت اعداد چنين ديده مي شد و گردش عقربه هاي ساعت هم
در حالت طبيعي گردش مي كرد
و بر روي آن نوشته شده بود
"من هر لحظه از هر جهت بهتر و بهتر مي شوم "
نقش ساعت و اعداد آن در زندگي ما بر چه قوانيني استوار است
تا چه حد به اعداد ساعت زندگي وابسته هستيد
و براي شما چقدر مهم است كه عدد ۱۲ بالا باشد يا عدد ۶
هم اكنون در ديگر شهر ها و كشورهاي دنيا ساعت چند است
به اين ساعت بيشتر توجه كنيد و بخوانيد ساعت چند است

برای دیدن ساعت دیگر شهر ها و کشورهای دنیا کلیک کنید
قوانین : در هر حال چه جاده زندگی برایتان هموار و یا ناهموار باشد عوارض را خواهید پرداخت.

" باورتان شود "
هم اینکه با جمعیت وارد شدم حسی منو نظاره میکرد بدون نگاه کردن به پشت سرم وارد بازار کفاشا شدم
(بازار تهران ) بعد به مسیرم ادامه دادم > دیدم زیر پله های > رنگ و دست و بافت قالی نشسته ام
و زیر چشمی بدنبالش گشتم ببینم هنوز در تعقیب من هست یا نه دیدم از پشت نرده ها زیر پله های فرش
با چشمانی خیره کننده شکارم میکند آب در گلویم خشک شد و تپش قلب و نفسم بهم ریخت و ثبت اش کردم.

ميشه خدا رو حس کرد تو لحظههاي ساده
تو اضطراب ِ عشق وگناه ِ بياراده
بي عشق عمر ِ آدم بي اعتقاد ميره
هفتاد سال عبادت يک شب به باد ميره
وقتي که عشق آخر تصميمش و بگيره
کاري نداره زوده يا حتي خيلي ديره
در ماه خرداد وقتي كه پيش گرماي تابستاني را حس مي كني ، گردش در پارك لذت خاصي دارد،
ديدن جوانان و نوجوانان كه در ساعات مياني روز با دستاني لرزان، چهرههايي نگران و چشماني خسته از
بيخوابي و تلاش فراوان ناشي از شب بيداري، در س خواني و ...
سپس ادامه مطالعه دروس امتحانات در فضاهاي سبز و پارك ها و نسيم باد ملايم و صداي آواز پرندگان
كه فضاي طبيعت را با طنين صدا زيبايي مي بخشند. و نشستن بر روي نيمكت يا زيرانداز و خوردن تنقلات
مقوي و خوش مزه و خواندن دروس،واقعا با تمام سختي و خستگي خاطرات خوب و خوشي را بهمراه
دارد.

در اصطلاح حرفه روزنامه نگاری "خبر داغ " یعنی همان خبر فوری است
خبر می توان هم متن باشد همراه عکس و هم عکس باشد به تنهایی برای خبر
وقتی هر دوی آنها از زمان بگذرند دیگر سردی پیدا می کند مثل چای سرد که نوشیدنش
همچون آب سرد می ماند!
نمايشگاه مطبوعات ـ غرفه روزنامه همشهري

آذر ماه امسال روزنامه همشهري يك جوان ۱۹ ساله خواهد شد.
ضمنا آذر ماه نيز ششمين سالكرد سانحه سقوط هواپيماي «سي 130» خبرنگاران مي باشد
"شهيد محمد كربلايي احمد" عكاس خبري روزنامه
تا قبل از شهادتش هميشه در نمايشگاه مطبوعات غرفه روزنامه همشهري حضور داشت ،
امروز قاب عكس "محمد" روي ديوار غرفه نصب بود و همسرش هم پاسخگوي بازديدكنندگان،
يادش گرامي و نامش همراه عكس هايش ماندگار و روحش شاد باد.
زیر باران غزل ـ هر لبت یک کبوتر

دوستی دارم به اندازه تمامی گل های سرخ دنیا
دوستی دارم به بزرگی تمام دل انسان های مهربان
دوستی دارم به فکر تمام کبوتر های گرسنه دنیا
دوستی دارم به مهربانی و لطافت و ترنم باران
دوستی دارم آنقدر به فکر پرواز قشنگ کبوتر هاست تا با قدرت همراه باشند
دوستی دارم هر روز روزی اش دانه برای کبوتر هاست
دوستی دارم به زیبایی پرواز و نشست کبوتر های پشت پنجره
خداوندا او دل مهربان و زیبایی دارد به پاکی آنچه تو به انسان ارزانی داده ای
خداوندا زندگیش را همچون دل مهربانش آرام و سلامت و با برکت قرار بده
هر روز با پدر سر کار می رفتم
روزی پدر یک جلد کتاب برایم خرید
پدر گاری را می کشید و من برای او کتاب می خواندم
پدر زندگی را می چرخاند باز من برایش کتابی را که برایم خریده بود می خواندم
پدر عرق می ریخت باز من کتاب می خواندم
پدر خود گرسنه و تشنه علم بود باز من آن کتاب را برایش می خواندم
بار سنگین بود و من نیز روی بار گاری نشسته بودم و برای پدر کتاب می خواندم
پدر خسته بود باز به من می گفت پسرم برایم کتاب بخوان
نمی دانم او کتابی را که خریده بود چرا هیچ وقت خود نخواند
ولی من هر روز آن کتاب را دوباره و دوباره برایش می خواندم
تا اینکه خواندن کتاب برایش تکراری شد و یک روز بیماری اجازه نداد پدر دیگر گاری را بکشد
از آن روز من برای خود و درمان پدر گاری زندگی را کشیدم
و کتاب خریده شده پدر بر روی بار های گاری زندگیمان دیگر نخوانده باقی مانده بود
پدر از بین ما رفته بود و من نیز بزرگ شده بودم
چه لذتی داشت آن موقع پدر زنده بود و گاری زندگی را با تمام سختی می کشید
و من کتابی داشتم که آن را برایش می خواندم
پدر را با تمام سختی های کشیده زندگی و مهربانیش دوست دارم
امروز پسرم گفت پدر برایم می توانی یک جلد کتاب بخری تا برایت بخوانم
دیشب وقت رفتن خانه یک جلد کتاب خریده شده پدر که مدتها بر روی گاری او جا مانده بود
را برایش بردم تا او را خوشحال کنم ...
سختگیریها برای جمع آوری ماهواره ها این روزها افزایش یافته، این یعنی تمام اقدامات الکترونیکي و فرهنگی که گفته می شد برای مقابله با امواج ماهواره ای انجام شده !

به نظر شما با تخریب ُ افکار عمومی را سامان خواهیم داد سپس چه چیزی را جایگزین آن خواهیم کرد مدت هاست که بدنبال راهکاری هستیم که باید دقت کنیم در صورتی که راهکار فرهنگی مناسبی نداشته باشیم حتما جاذبه را در رسانه خود از دست داده ایم و فرستنده های آنها موفق ترند سیگنال های ما با بی برنامگی همراه است ولی آنها سیگنالهای جذابتری را هدفمند دارند .
ما برای گیرنده های اقشار مردم شهرمان شرایط داریم آنتن های خانگی دیگر رسانه ملی خودمان را نمی گیرند و ببینده را منوط به خرید گیرنده های تلویزیونی کرده ایم و رسانه ما برنامه ای نه چندان با طراوت و شادی آفرین را بهمراه دارند.
آگاه باشید کار را تا جایی نرسانیم که سوال چنین شود .
آیا جمع آوری تجهیزات و دریافت از ماهواره در اماکن مسکونی را نقض حقوق شهروندی و سلب آزادی و نوعی تجاوز به حریم خصوصی افراد و توهین به فهم و آگاهی مردم باید دانست ؟
شاید یکی از راهکارها چنین شود بیآییم بییننده خودمان را با احداث کانالهای موفق با برنامه های جذاب در خطوط الکترونیکی ماهواره ای نگاهشان را به سوی خودمان بکشانیم.
همیشه تخریب زیبنده نبوده و نیست و سازندگی همیشه با تخریب همراه نیست بلکه باید فکر چاره ای باشیم تا شایسته مردم و کشورمان کردد.
" روزنامه روزگار خبر از ستاره دار شدن یکصد دانشجو را داد"

" خسوف "
تهران (ایران) ۲۵ خرداد ۱۳۹۰ ـ ماه گرفتگی از شمال غربی شهر ( منطقه پونک )

وقوع سي و چهارمين ماه گرفتگي كامل از هفتاد و يك ماه گرفت ساروس130
یکی از پدیده هایی که همواره نظر انسان را به خود جلب کرده ماه گرفتگی است.
ماه گرفتگی یا خسوف زمانی اتفاق می افتد که ماه در فاز کامل (بدر) و در حال عبور از بخشی
از سایه ی زمین باشد.
آنها در کوچه های شهر فال حافظ را بهانه کرده اند!

تاکنون فال حافظ از کودکان کار خریده اید؟
فال حافظ زندگی شما در دستان کودکان کار چگونه تعبیر شده است؟
فکر کنید آینده شما بر اساس پیش بینی فال حافظ کودکان کار درست باشد چه خواهید کرد؟
پیش بینی هر چه بود آیا امروز دوباره نیز از کودکان کار فال حافظ خریداری می کنید؟
کلاس درس او فروش فال حافظ است از آن فارغ التحصیل شود آینده چه خواهد شد!
"تونل صدر و نیایش"

جعبه جادویی ام را بر می دارم و
قدم به قدم در گرد و غبار تردد ماشین های آهنی قول پیکر به عمق زمین می روم
از گرما و نور تابش آفتاب خبری نیست.
نور زرد رنگی مرا بسوی خود در دو مسیر ، انتهای تونل
به همراه صدای هواکش ها و تردد کارگران در عمق فعالیت می برد .
نفس کشیدن بسیار سخت شده و چشم هایم به سختی در غبار خاکی جایی را بوضوح می بیند
چه برسد به اینکه جعبه جادویی ام بتواند فوکوس خوبی داشته باشد
بجای زمین خاکی تونل ،به آسمان تونل نگاه می کنم شاید چیزی ببینم
زیر سقف خاکی ،دو کانال که مسئولیت تسویه هوا را از دو دالان حفاری شده بر عهده دارند
دیده می شوند ، آن دو برایم همچون پاهای ایستاده و در حال حرکت بر روی سقف بودند!
کاشک من هم پاهای بلندی داشتم و بر روی سقف راه می رفتم!
امروز کارگران زیر زمین را می شکافند تا خودرو ها در آینده از آن عبور کنند!
اقشار مردم و هنرمندان از کشیدن تک تک خطوط این نقاشی ها در شهر لذت می برند.

سيد علي موسوي اهل تبريز در نه ماهگي
بچه ها شيريني زندگي اند

دیروز و امروز و چند روز آینده تهران و مردمانش در ترنم باران روزهای زیبا و با هوایی دل انگیز و پاک
را خواهند داشت امیدوارم این روزهایی که ابر ها به زیبایی به طبیعت زیبایی می بخشند به روح
و روان و زندگی شهری شما عزیزان نیز زیبایی ببخشند.
دوستتان دارم به اندازه دوست داشتن هوایی بارانی و پاک با اکسیژن کامل و قشنگ
شاد و موفق و زیبا باشید.
ای حسین عشق منی ، حسین عشق منی ، حسین عشق منی

صد مرده ، زنده می شود از ذکر یا حسین
ارباب ما معلم عیسی ابن مریم است
اي حسین دین منی حسین دین منی حسین دین منی