دستان مادرانه


جمعه گردي يا بهتر بگويم تهران گردي جمعه ها همه را به درون بيمارستاني برد و لبخند دستاني را ديدم 

كه حلقه وفاداري بر زندگي هنوز در دست داشت و نگاهي مادرانه با چين و چروكي بر پوست ؛ عكسي ثبت

شد ؛ بر صندلي كنارش نشستم تا احوالي از او پرسيده باشم وصدايي مادرانه را بشنوم.


مهربان مادر

 

مادر بخواب خوش که ز یادم نمی روی

دوستت دارم مادر
همه روز روز تو باد ، روزت مبارك مادر

روحش شاد و جایش خالی است

 

ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو

هرگز نشد محبت یاران و دوستان
هم پایه محبت و مهر و وفای تو
...
مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست
این سینه خانه تو و این دل سرای تو

ای مادر عزیز که جان داده ای مرا
سهل است اگر که جان دهم اکنون به پای تو

خشنودی تو مایه خشنودی من است
زیرا بود رضای خدا در رضای تو

گر بود اختیار جهانی به دست من
می ریختم تمام جهان را به پای تو

ابوالقاسم حالت